کافه اندیشه نیکشهر

کافه اندیشه نیکشهر
تلاش برای واکاوی فرهنگ عامه و رشد آگاهی های اجتماعی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 48
بازدید کل : 11236
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

از آن روز که اجداد بسیار کهن ما جرأت پایین آمدن از درخت ها را پیدا کردند و پروسه ی تغییر سبک زندگی در مغز کوچک حیوانی شان به طور ملموس نقش بست،مفهوم "وقت" و "زمان" نیز در ذهنشان جا باز کرد،انسان از دیر باز محو گذشت زمان بوده است،طلوع خورشید،بالا آمدن آفتاب و سرانجام پنهان شدن آن پشت کوه ها ذهن انسان اولیه را درباره زمان به طور جدی به چالش کشیده است.چیزی  در گذر است ،آب در گذر است،سایه متغییر است،تولدها و مرگ ها و پیر شدن ها،مصداق های عینی گذشت زمان در جوامع ابتدایی بوده اند،چیزی در گذر است من در گذرم تو در گذری همه در گذریم.

 

اما به هر حال انسان اولیه در مقایسه با انسان امروزی اینقدر با مفهوم "زمان" دست و پنجه نرم نمی کرده است،انسان امروزی ساعت به دست گذاشته است و ثانیه به ثانیه زندگی خود را عملا رصد می کندو چه بسا در بسیاری از جاها صدم و حتی هزارم ثانیه هم مهم است، عباراتی همچون "وقت طلاست" که ساخته انسان امروزی است در این مفهوم قابل تفسیر است.

این روزها اسباب بازی خاصی در کشور و مخصوصا در بلوچستان دست پیر و جوان و بچه ها دیده می شود که بیش از حد شایع و فراگیر شده است،این اسباب بازی  که اسم خاصی هم ندارد و به دلیل صدایی که تولید می کند به آن "تق تقو" می گویند،که از دو بخش پلاستیکی تشکیل شده که بر اثر برخورد با یکدیگر صدا ایجاد می کنند،کاری که بازی کننده باید انجام دهد این است که بایک دست، آن را بگیرد و با تکان دادن دست  و "مدیریت ذهنی" باعث برخورد دو قسمت پلاستیکی به یکدیگر شود.

 

هر گاه پدیده ای بیش از حد فراگیر شود احتمالا دلیل یا دلایل خاصی هم برای فراگیر شدن بیش از حدش وجود دارد، به راستی سوال اینجاست که چرا جامعه سنتی رو به رشد جامعه بلوچ تا این حد این اسباب بازی را می پذیرد؟؟؟ فکر نکنم بچه ی بالای چهار سالی وجود داشته باشد که ازین اسباب بازی نداشته باشد حتی جوانان و میانسالان جلوی مغازه هایشان که بیکار نشسته اند "وقت"(یادتان باشد داریم می گوییم وقت) خود را با این اسباب بازی سپری می کنتد.

 

بیکاری،فرار از مشکلات، مهم نبودن "زمان" در کوتاه مدت،فرار از لحظه ها،آلترنیتیوی برای هر آنچه که دوست نداریم در موردشان بیندیشیم،گویی بلوچ با به صدا در آوردن تق تقو بیکاری خودش را فریاد میزند گویی بلوچ رقابت برای "تداوم صدای تق تق" را آلترنیتیوی برای رقابت های سیاسی و اجتماعی قرار داده است،نمی توانم بیست دقیقه بازی کردن با تق تقو را برابر با بیست دقیقه نشأگی حاصل از مواد مخدر یا شراب،یکسان ندانم!

 

گوش از شنیدن پر نمی شود و چشم از دیدن سیر نمی شود،درد را از هر طرف که بنویسی درد خوانده می شود،صدای تق تق این دردها را به وضوح بیان می کند و تراژدی اینجاست که درمانی برای این درد مزمن یافت نمی شود،حداقل حالا حالا ها یافت نمی شود و اگر به ظاهر درمانی باشد موقتی و به شدت درد آور است.آخر اگر درمان را از آخر بخوانیم واژه ای به دست می آید که از خود واژه ی درد هم  غم انگیز تر است!

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:روانکاوی,فرهنگ عامه,بلوچ,اسباب بازی,روانکاوی اسباب بازی, توسط s.r
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :